صاحبدلان

ساخت وبلاگ
شب همان شب که سفر مبداء دوران می شدخط به خط باور تقویم مسلمان می شدشب همان شب که جهانی نگران بود آن شبصحبت از جان پیمبر به میان بود آن شبدر شب فتنه شب فتنه شب خنجرهاباز هم چاره علی بود نه آن دیگرهامرد؛ مردی که کمر بسته به پیکار دگربی زره آمده در معرکه یک بار دگرتا خود صبح خطر دور و برش می رقصیدتیغ عریان شده بالای سرش می رقصیدمرد آن است که تا لحظه ی آخر ماندهدر شب خوف و خطر جای پیمبر ماندهگر چه باران به سبو بود و نفهمید کسیو محمد خود او بود و نفهمید کسیدر شب فتنه شب فتنه شب خنجرهاباز هم چاره علی بود نه آن دیگرهادیگرانی که به هنگامه تمرّد کردندجان پیغمبر خود را سپر خود کردندبگذارید بگویم چه غمی حاصل شدآیه ی ترس برای چه کسی نازل شدبگذارید بگویم خطر عشق مکنجگر شیر نداری سفر عشق مکنعنکبوت آیه ای از معجزه بر سر در دوختتاری از رشته ایمان تو محکم تر دوختاز شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟!از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟!یازده قرن به دل سوخته ام می دانیمُهر وحدت به لبم دوخته ام می دانی باز هم یک نفر از درد به من می گویدمن زبان دوختم و خواجه سخن می گوید:"من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشممُهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم"طاقت آوردن این درد نهان آسان نیستشِقْشقِیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیستمی رود قصه ی ما سوی سرانجام آرامدفتر قصه ورق می خورد آرام آرامچشم وا کن احد آیینه ی عبرت شد و رفتدشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفتآن که انگیزه اش از جنگ غنیمت باشدبا خبر نیست که طاعت به اطاعت باشدداد و بیداد که در بطن طلا آهن بودچه بگویم که غنیمت رکب دشمن بودداد و بیداد برادر که برادر تنهاستجنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاستیک به یک در ملاء عام و نهانی رفتندهمه دنبال فلانی و فلانی رفتندهمه رفتند غمی ن صاحبدلان...
ما را در سایت صاحبدلان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saheb-delana بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 7 تير 1403 ساعت: 18:38

نمیدونم متوجه شدید یا نه. من معمولا پنجشنبه ها و جمعه ها نمیام اینجا. کلا یعنی فضای مجازی نمیرم و وقتم تمام وقت در اختیار خانواده است. صبح پنجشنبه یک شعری شنیدم توی تلویزیون از عطار که خوشم اومد حیفم اومد که به اشتراک نگذارم. جمعه عصر خونه نشسته بودم و داشتم تلویزیون نگاه میکردم یک کلیپ دیدم که فانی و برقعی با هم اجرا کرده بودند. این دیگه اصلا یک جوری به دلم نشست یک حالی شدم که همان لحظه با گوشی شعرش را پیدا کردم و گذاشتم. با گوشی خیلی سختمه و از من تنبل بعیده با گوشی بیام وبلاگ چک کنم چه برسه که پست جدید بگذارم. اینو گفتم که یه خورده منت هم گذاشته باشم .امیدوارم به دلم شما هم نشسته باشه و این زحمت بیهوده نبوده باشه.موفق باشید. صاحبدلان...
ما را در سایت صاحبدلان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saheb-delana بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 7 تير 1403 ساعت: 18:38

به نظرم بعد از مباهله که باید آن را هم عید بنامیم عید غدیر مهمترین رویداد و عید ما هست که بهانه موجودیتی بقیه اعیاد ماست. حتی نیمه شعبان هم که اگر غدیری نبود ، نیمه شعبانی هم عید نبود. این روز را بزرگ بشمارید. به کوچکترها عیدی بدید. خاطره بازی و خاطره سازی کنید. بر ابهتش بیفزائید. اونقدر شادش کنید که تمام مصائب را در خودش حل کند. این عید بر همه ی شما مبارک. نویسنده: یاسر تاریخ: دوشنبه چهارم تیر ۱۴۰۳ / 13:48 صاحبدلان...
ما را در سایت صاحبدلان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saheb-delana بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 7 تير 1403 ساعت: 18:38